جمهوری اسلامی با حمایت و پشتیبانیهای مردمی، دفاعی ۸ ساله را اداره کرد و
در تاریخ ایران به دستاورد بیسابقهای نائل شد که بازگرداندن امنیت به
مرزهای کشور در برابر ی سنگین و طولانی بود، چیزی که در تاریخ ۲۰۰
ساله اخیر سابقه نداشت.
زمینهسازی هجوم
با پیروزی
انقلاب اسلامی،
اختلافات ایران و عراق شدت گرفت. بحرانی که در گذشته توسط دو ابرقدرت وقت
مهار میشد، به بحرانی تبدیل شد که یک طرف آن کشور انقلابی ایران و طرف
دیگر دو قطب جهانی قرار گرفته بودند. به عبارت دیگر، انگیزه آغازگران جنگ
علیه ایران، ترکیبی از دو انگیزه منطقهای و جهانی بود.
مجله آشنایی با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (۱۳۵۹-۱۳۶۷) /
مجله آشنایی با زندگینامه شهدای دفاع مقدس /
مجله چهرههای دفاعی ایران /
دنیای تقسیم شده به بلوکهای شرق و غرب و منطق حاکم بر روابط و مناسبات
نظام دوقطبی، هرگونه انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی را خلاف منافع خود
ارزیابی میکرد. در نتیجه، اجازه تولد قطب مستقلی را - که نطفه آن با
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسته شده بود - نمیداد. از سوی دیگر،
اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب به دلیل عدم مشروعیت مردمی، از پیروزی انقلاب
اسلامی احساس نگرانی کرده و از تأثیر آن در مسلمانان منطقه هراسان بودند.
مجله نهادهای دفاعی ایران /
مجله تجهیزات دفاعی ایران /
مجله روایات و خاطرات جنگ تحمیلی /
با پیروزی انقلاب اسلامی، اختلافات ایران و عراق شدت گرفت. بحرانی که در
گذشته توسط دو ابرقدرت وقت مهار میشد، به بحرانی تبدیل شد که یک طرف آن
کشور انقلابی ایران و طرف دیگر دو قطب جهانی قرار گرفته بودند. به عبارت
دیگر، انگیزه آغازگران جنگ علیه ایران، ترکیبی از دو انگیزه منطقهای و
جهانی بود. دنیای تقسیم شده به بلوکهای شرق و غرب و منطق حاکم بر روابط و
مناسبات نظام دوقطبی، هرگونه انقلابی با ماهیت دینی و اسلامی را خلاف منافع
خود ارزیابی میکرد. در نتیجه، اجازه تولد قطب مستقلی را - که نطفه آن با
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بسته شده بود - نمیداد. از سوی دیگر،
اسرائیل و کشورهای مرتجع عرب به دلیل عدم مشروعیت مردمی، از پیروزی انقلاب
اسلامی احساس نگرانی کرده و از تأثیر آن در مسلمانان منطقه هراسان بودند.
این تحرکات، اگرچه در سال 1358 ضعیف بود؛ لیکن با آغاز سال 1359 با بروز
حوادث مهمی چون قطع رابطه آمریکا با ایران، حمله ناموفق آمریکا در طبس و
نیز دستگیری و اعدام آیتالله محمدباقر صدر شدت یافت. البته ات مرزی
عراق در شش ماهه اول سال 1359 روند یکسانی نداشت، بلکه از زمان قطع رابطه
امریکا با ایران تا آستانه کودتای نوژه روبه شدت گذاشت؛ در تیرماه 59، با
فرارسیدن زمان اجرای کودتا و در هماهنگی با کودتاچیان، از شدت اقدامات مرزی
عراق کاسته شد اما پس از کشف کودتا مجدداً در مردادماه این تحرکات روند
صعودی یافت. ات عراق در شهریور ماه فوقالعاده تشدید شد و طی سهدهه
اول، دوم و سوم شهریورماه روند تصاعدی بهخود گرفت. بدین گونه که در
شهریور 1359 جنگ سرد عراق علیه ایران به جنگ گرم تبدیل شد و در 16/6/1359
منطقه خان لیلی به تصرف ارتش عراق درآمد. چند روز بعد، منطقه میمک و پس از
آن، پاسگاههای رشیدیه، چیلات، بیات و نیز ارتفاع گیسکه به اشغال ارتش عراق
درآمد.
به موازات عملیات منظم ارتش عراق در سرتاسر نقاط مرزی، دشمن به اقدامات
دیگری از جمله توزیع سلاح بین عشایر خوزستان و عناصر ضدانقلاب در سراسر مرز
دست زد. این اقدام تا حدی گسترده بود که در برخی شهرهای مرزی، از جمله در
مناطق کردنشین، خرید و فروش سلاح کاری عادی شده بود و بعضاً بازار گرمی
داشت. همچنین، عملیاتهای نامنظم که عموماً با حمایت عراق و گاهی به دست
نیروهای عراقی انجام میشد، وضعیت استانهای مرزی را ناآرام کرده بود و
تلفات فراوانی را از مردم و نیروهای نظامی و انتظامی میگرفت. مینگذاری در
جادهها، بمبگذاری در معابر عمومی و مراکز اقتصادی، کمین به ستونهای
نظامی و خودروهای عمومی و شبیخون به مراکز مختلف، از جمله این اقدامات بود.
بخش دوم: سال اول جنگ: (31/6/1359 ـ 31/6/1360)
هجوم سراسری
جنگ رسمی و همه جانبه با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در
31/6/1359 آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر
سراسری خود را آغاز کرد.
استعداد ارتش عراق
سازمان نیروی زمینی:
- سپاه یکم: شامل 2 لشکر 11 و 7 پیاده؛
- سپاه دوم: شامل 5 لشکر 2 و 4 و 8 پیاده و 6 و 12 زرهی؛
- سپاه سوم: شامل 5 لشکر 3، 9 و 10 زرهی و 1 و 5 مکانیزه؛
- تیپهای مستقل (15 تیپ): شامل، 10 تیپ پیاده، 1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه و 3 تیپ نیروی مخصوص.
تجهیزات نیروی زمینی؛
- 3530 تانک و نفربر، 900 قبضه توپ صحرایی.
سازمان نیروی هوایی:
- 9 پایگاه هوایی، 16 اسکادران، 300 فروند هواپیما، 80 فروند هلیکوپتر، 900 قبضه توپ ضدهوایی و چند تیپ موشکی زمین به هوا.
سازمان نیروی دریایی:
- 2 پایگاه دریایی بصره و امالقصر، 2 ناو تیپ دریایی و یگانهای پیاده ساحلی.
نیروی انسانی:
- نیروی انسانی ارتش عراق 232000 تن شامل 202000 پرسنل زمینی، 25000 پرسنل هوایی و پدافند هوایی و 5000 پرسنل دریایی.
آغاز هجوم
تهاجم هوایی
عراق هجوم سراسری خود را در ساعت 14 روز 31/6/1359 با
حملات هوایی آغاز کرد و ظرف چند ساعت 19 نقطه مهم، از جمله فرودگاههای
کشور را مورد هدف قرار داد.
تهاجم زمینی
نیروی زمینی ارتش عراق از سه جبهه به خاک ایران تهاجم کرد:
جبهه جنوبی
- دو لشکر 3 زرهی و 11 پیاده به اضافه 2 تیپ نیروی مخصوص از محور شلمچه برای تصرف خرمشهر و آبادان.
- لشکر 5 مکانیزه از محور کوشک با هدف هجوم به اهواز.
- لشکر 9 زرهی از محور چزابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پیشروی به سمت اهواز.
- لشکرهای 1 مکانیزه و 10 زرهی به ترتیب از محور فکه و محور عینخوش به سمت شوش، دزفول و دهلران.
جبهه میانی
- لشکر 2 پیاده کوهستانی برای تصرف مهران.
- لشکر 12 زرهی برای تصرف سومار و نفت شهر.
- لشکرهای 4 و 8 پیاده کوهستانی و لشکر 6 زرهی برای تصرف قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب.
جبهه شمالی
- لشکر 7 پیاده برای تصرف نوسود و ارتفاعات مرزی مریوان.
عراق
توان قابل توجهی را برای تأمین اهدافش در خوزستان به کار گرفت. در روز اول
جنگ 100% توان مکانیزه و 40% توان زرهیاش را در خوزستان به کار برد و پس
از توقف در جبهه میانی، توان زرهی خود در جبهه جنوبی را به دو برابر افزایش
داد و 80% از قدرت زرهیاش را در خوزستان متمرکز کرد. ضمن آنکه یک لشکر
پیاده را برای کمک تیپهای نیروی مخصوص راهی جنوب کرد.
مقاومت
جنگ در حالی آغاز شد که هنوز بیش از 19 ماه از آغاز انقلاب اسلامی
نگذشته بود، نظام جمهوری اسلامی تثبیت نشده بود و در گوشه و کنار کشور
حوادث مختلفی رخ میداد. سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی به همراه
نیروهای مردمی مأموریت تأمین امنیت در داخل کشور را به عهده داشتند و ارتش
همچنان تا انطباق با وضعیت جدید و انقلابی فاصله بسیار داشت.
در همین
حال بحران مناطق کردنشین، تمام توان آزاد سپاه و نیز درصدی از توان موجود
ارتش را درگیر کرده بود. تحلیل فرماندهان نظامی مبنی بر عدم احتمال هجوم
سراسری ارتش عراق، موجب بیتوجهی به پدافند جبهه میانی و جبهه جنوبی شده
بود. لذا هنگام هجوم سراسری عراق، نیروی خودی بهطور کامل غافلگیر شد. به
عبارت دیگر، درک نیروهای انقلابی از ماهیت دشمن و قریبالوقوع دانستن حمله
سراسری عراق، تا زمان اشغال منطقه خان لیلی، هرگز مورد تأیید فرماندهان
عالی نظامی کشور قرار نگرفت و از آن تاریخ به بعد نیز بسیج تجهیزات و
یگانها به کندی انجام شد. طوری که اولین یگانهای کمکی، 2گردان از لشکر 21
حمزه بود که چند روز پس از آغاز جنگ به منطقه عملیاتی رسید و بقیه یگانها
نیز پس از آنکه پیشروی دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملیاتی شدند. به
عبارت دیگر در بُعد استراتژی، به علت عدم تشخیص تلاش اصلی دشمن و در بُعد
تاکتیک با تدبیر "دادن زمین به منظور گرفتن زمان" از سوی بنیصدر، زمینهای
ارزشمندی از دست رفت.
در هر دو جبهه جنوبی و میانی اوضاع به شدت نامناسب بود. نیروی اندکی در
برابر 10 لشکر عراق آرایش داشتند. تنها چیزی که میتوانست توازن را به نفع
خودی برگرداند، استفاده از توان و روحیه انقلابی بود، یعنی همان چیزی که
دشمن روی آن حسابی بازنکرده بود و از قضا فرماندهان عالی نظامی نیز به علت
نوع اندیشه خود، کارایی نیروی انقلابی را نشناخته و به آن میدان نمیدادند.
در عین حال این نیرو به دلیل ویژگی خود، در همان روزهای اول جنگ متناسب با
وضعیت جدید ظهور کرد و در گلوگاهها در برابر ارتش عراق ایستاد و در نقاطی
چون خسروی، باباهادی، فکه، گیلانغرب، شمال اهواز، سوسنگرد، آبادان و از
همه مهمتر خرمشهر حماسه آفرید، و با مقاومت جانانه خود مسیر جنگ را تغییر
داد.
به این ترتیب دیری نپایید که با تشکیل هستههای مقاومت، متشکل از مردم و
نیروهای مسلح انقلابی اعم از سپاه و عناصری از ارتش، حرکت ماشین جنگی عراق
سد شد. ارتش دشمن برای تصرف سرزمینهای گستردهای چون غرب شوش و دزفول،
شمال خرمشهر و جنوب اهواز، همچنین کوهستانهای جبهههای میانی با مشکل
چندانی مواجه نگردید، اما در تصرف شهرها با مقاومت جدی مواجه شد و نتوانست
اهداف خود را کامل کند.
گیلانغرب در ششم مهر 1359 شاهد مقابله شیرمردان هوانیروز ارتش به
فرماندهی شهید شیرودی، در تکمیل قیام مردم در برابر دشمن بود. رأس ستون
دشمن را مردم و سپاه متلاشی کردند و عقبه آن را هوانیروز منهدم کرد و بدین
ترتیب دشمن از شهر بیرون رانده شد.
اهواز در آستانه سقوط قرار گرفته بود. دشمن در 8/7/1359 به چندکیلومتری
اهواز رسیده بود که با هشدار امام و شبیخون پاسداران اهواز به فرماندهی
شهید "غیوراصلی" قوای دشمن منهدم شد و اهواز از خطر سقوط نجاتیافت.
سوسنگرد در روز هفتم جنگ سقوط کرد. دشمن با استفاده از عدم حضور نیروهای
خودی، در ششم مهر 1359 وارد سوسنگرد شد و پس از اشغال، نگهداری آن را به
عناصر خلق عرب واگذار کرد، اما 4 روز بعد شهر به دست پاسداران آزاد شد. در
تاریخ 24 آبان 1359 ارتش عراق مجدداً سوسنگرد را از سه طرف محاصره کرد و از
جنوب و غرب داخل شهر نفوذ کرد لیکن به دلیل مقاومت عدهای از نیروهای
ارتش، سپاه و ژاندارمری، نتوانست شهر را اشغال کند. در عین حال دشمن 48
ساعت کوشید تا محاصره شهر را کامل و آن را تصرف کند. مقاومت 48 ساعته
مدافعان سوسنگرد با حملهای که نیروهای خارج از شهر طرحریزی و اجرا کردند،
به نتیجه رسید، محاصره شکسته شد و دشمن مجبور به عقبنشینی گردید.
در خرمشهر حماسه بزرگی آفریده شد. دشمن که از شلمچه تا پلنو را ظرف 4
روز طی کرده بود، نتوانست از پلنو تا پل خرمشهر - آبادان را در کمتر از 31
روز طی کند و با تلفات فراوان به این پل دست یافت. بدینترتیب مقاومت
35روزه نیروهای مردمی تا چهارم آبان 1359 در دروازه ها و کوچههای خرمشهر
چندین یگان دشمن را منهدم کرد. در این مدت مناطقی چون پاسگاه دوربند،
پلنو، پلیسراه، صد دستگاه، ساختمانهای پیشساخته، کوی طالقانی،
کشتارگاه، میدان راهآهن، گمرک و بندر، خیابان چهلمتری و فرمانداری نقاط
مقاومت شناخته میشد و مسجدجامع شهر مرکز فرماندهی و سمبل مقاومت بود.
آبادان هیچگاه به دست دشمن نیفتاد. دشمن تا آستانه شهر نفوذ کرده بود.
چیزی نمانده بود که محاصره کامل شود و شهر سقوط کند. لیکن حضور ناگهانی
نیروهای مسلح انقلابی، دشمن را در جنوب بهمنشیر تارومار کرد و آنها را به
شمال این رودخانه راند تا محاصره 330 درجهای آبادان به 270 درجه کاهش
یابد.
با انسجام، گسترش و قوت روزافزون مقاومتهای مردمی و نیروهای مسلح
انقلابی که با کندی حرکت دشمن و بروز ضعفهای ارتش عراق و تضعیف روحیه
سربازان عراقی همزمان بود، نیروهای مدافع جمهوری اسلامی به تدریج با کسب
توانایی اجرای عملیاتهای ایذایی، شبیخون و محدود، توانستند دشمن را متوقف و
آرامش او را سلب کنند. به این ترتیب ارتش عراق قبل از دستیابی کامل به
اهداف خود، مجبور به توقف شد و مقاومت نیروهای ایران که روزبهروز از قدرت
بیشتری برخوردار میشد، پدافند ناقصی را به دشمن تحمیل کرد.
کسب اعتماد به نفس
هجوم عراق به کشور انقلابی و اسلامی ایران با این فرض طرحریزی شده بود
که ارتش نظام جدید، فاقد توان لازم است. اگرچه این فرض صحت داشت، لیکن دشمن
بدون شناخت صحیح از انقلاب اسلامی، انرژی متراکم و استعداد عظیم آن را
برای حل مشکلات و بحرانهای گوناگون از جمله وضعیت جنگی، باور نداشت. این
در حالی بود که عناصر انقلابی نیز از توان نهفته خود تصویر روشنی نداشتند.
به همین جهت روزهای اول جنگ با ابتکار دشمن و انفعال خودی آغاز شد. اما
استعدادهای نهفته در انقلاب به تدریج بروز کرد و نیروی مسلح جدیدی را متولد
ساخت که نه تنها خلأ ناشی از فروپاشی ارتش شاهنشاهی را پوشش میداد، بلکه
عامل تعیینکنندهای در سرنوشت جنگ گردید. این استعداد شکلگیری سیستم
نظامی منبعث از انقلاب - که به مرور در سپاه پاسداران متجلی میشد - هرچند
که از همان روزهای اول جنگ بروز یافت، لیکن تا رسیدن به مرحله بلوغ کامل،
زمان قابل توجهی بر آن گذشت. در ابتدا، سازمان نظامی جدید نهتنها برای
دشمن ناشناخته بود و نیروهای انقلابی نیز پیشبینی روشنی از آینده آن
نداشتند، بلکه برخی عوامل داخلی نیز به علت باورهای غیرانقلابی و بعضاً
ضدانقلابی، از تسریع در روند شکلگیری سازمان جدید جلوگیری میکردند.
در آغاز جنگ اشخاصی در رأس امور نظامی قرار داشتند که اولاً فاقد بینش
انقلابی بودند. ثانیاً به دلیل کوچک انگاشتن ارتش عراق، نابرابری مقدورات
خود در برابر دشمن را باور نداشتند. ثالثاً شیوههای پدافندی طراحی شده در
رژیم گذشته را برای مقابله با ارتش عراق کافی میانگاشتند. آنها با همین
بینش سه عملیات بزرگ را طرحریزی کردند؛ لیکن هر سه عملیات به شکست
انجامید. متأسفانه این شکستها هیچ تأثیر مثبتی بر بینش آنان نگذاشت.
فرماندهی کل قوا (بنیصدر) که راه حل نظامی را مسدود شده میدید، به
فعالیتهای ی روی آورد. وی که تنها عامل آغاز جنگ را، احساس خطر غرب از
انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینیره تصور میکرد، در صدد برآمد رهبری امام
را تضعیف کند و با کودتای خزنده علیه خط امام، اوضاع را در داخل کشور به
دست گیرد تا زمینه را برای سازش با غرب فراهم کرده و با زد و بندهای پشت
پرده، برای پایان دادن به جنگ راهی بیاید.
به موازات بحرانی شدن اوضاع
داخلی ایران، مواضع ی عراق نیز تغییر میکرد؛ به طوری که شعار مذاکره
برای پایان جنگ را کنار گذاشت و آشکارا خواستار تجزیه ایران شد. در حالی که
بنیصدر با حادثه 14 اسفند حرکت جدیدی را آغاز کرده بود و میرفت با دامن
زدن به بحران داخلی، اوضاع را به نفع جناح خود سوق دهد، تلاش امامره در
خنثی کردن توطئههای او و ایجاد جو آرامش تأثیر زیادی داشت.
بنیصدر و حامیانش گمان نمیکردند، ابتکار عمل در دست امام باشد. در این
موقعیت و در حالی که چنین القا میشد که حذف بنیصدر از فرماندهی کل قوا
میسر نیست و ارتش از بنیصدر حمایت خواهد کرد، امام خمینی بنیصدر را از
فرماندهی کل قوا عزل کرد و این امر موقتاً به تیمسار (شهید) فلاحی سپرده
شد. ارتش نیز به رغم همه القائات سوء، پایبندی خود را به امام و نظام نشان
داد.
در عین حال، دشمن همچنان در فضای ذهنی خود سیر میکرد و به تحولات بعدی
دل بسته بود. حوادثی که بعد از رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت بنیصدر
و برکناری وی از ریاست جمهوری به وقوع پیوست، همچون حرکت مسلحانه سازمان
مجاهدین خلق در نخستین روز برکناری بنیصدر در 30/3/1360، حادثه هفتم تیر
که طی آن 72 نفر از مسئولان نظام و نمایندگان مجلس به شهادت رسیدند،
ترورهای پیدرپی مسئولان و قشر وسیعی از مردم و انفجار مقر نخستوزیری که
به شهادت رئیسجمهور (رجایی) و نخستوزیر (باهنر) در 8/6/1360 منجر گردید،
عراق را به تغییر و تحول احتمالی در ایران و پیروزی جناح متحد (بنیصدر و
سازمان مجاهدین خلق) امیدوار میکرد.
این امید کاذب مانع از آن شد که عراق استحکام نظام اسلامی و قدرت رهبری
امامره در موقعیتهای بحرانی را درک کند، لذا به رغم موفقیت امامره در
کنترل بحران و جلوگیری از فرعی شدن مسئله جنگ و نیز تولد نیروی جدید که
همزمان با عزل بنیصدر، بلوغ خود را در عملیات "فرمانده کل قوا" به نمایش
گذاشته بود، دشمن همچنان غافل بود و زمینههای اساسی در جنگ را درک
نمیکرد. از سوی دیگر، نیرویی که از دل انقلاب برخاسته بود و در عین حال
هنوز به خودباوری نظامی نرسیده بود، به تدریج درمییافت که گره جنگ تنها به
دست نیروهای انقلابی باز میشود. به همین منظور، در حالی که در شهرهای
بزرگ روزهای بحرانی و سختی سپری میشد، فرماندهان عملیاتی سپاه همچون شهید
حسن باقری، برای پایهریزی استراتژی جدید، با تفکر و موشکافی، تجارب بهدست
آمده در صحنه عمل را مرور میکردند.
بخش سوم: سال دوم جنگ (31/6/1360 ـ 31/6/1361)
آزادسازی مناطق اشغالی
نیروهای مسلح انقلابی متشکل از نیروهای مردمی، سپاه و عناصر انقلابی
ارتش که با حضور در میدانهای درگیری و مقاومت و کسب پیروزیهای متعدد
همچون شکستن محاصره اهواز، آزادسازی سوسنگرد و بیرون راندن ارتش عراق از
گیلانغرب و آبادان رشد کرده و اندیشه نوین نظامی را در نبرد ارتفاعات
بازیدراز، تپههای اللهاکبر و جنوب دارخوین به اجرا درآورده بودند، چهار
ماه پس از رفع مهمترین مانع داخلی (عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا) به
مرحله بلوغ رسیدند. طوری که ظرف کمتر از یکسال،در چهار عملیات بزرگ
ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس، 57% از سرزمینهایی که
در ماههای اول جنگ به اشغال دشمن درآمده بود، با قوه قهریه نیروهای
انقلابی آزاد شد. مضافاً اینکه رعب ناشی از قدرتنمایی نیروهای ایران، دشمن
را وادار کرد تا بخش دیگری از مناطق اشغالی را تخلیه کند.
به این ترتیب، در پایان چهار عملیات بزرگ از مجموع 13600 کیلومترمربع که
در آغاز سال دوم جنگ تحت اشغال دشمن باقی مانده بود، 8600 کیلومترمربع
آزاد و 2500 کیلومترمربع تخلیه گردید و 2500 کیلومترمربع دیگر - که عمدتاً
شامل ارتفاعات و مناطق مهم مرزی و نیز شهرهای مهران و نفتشهر بود - همچنان
در اشغال دشمن باقی ماند.
در این دوره که با عملیات ثامنالائمه(ع) شروع گردید، تحول
فوقالعادهای در جنگ ایجاد شد. استراتژی جدیدی تبیین شد و امکان اقدام
مشترک سپاه و ارتش میسر گردید. در استراتژی جدید برای هر یک از دو سازمان
مذکور، جایگاه متناسب با کارایی، امکانات و توانشان تعریف شد و با موفقیت
به اجرا درآمد. همچنین، گسترش سازمان رزم نیروهای سپاه پاسداران و تکامل
آنها از رده گردان تا رده لشکر در این دوره میسر شد.
نیروهای سپاه که طی 19 ماه قبل از آغاز جنگ تنها جنگ نامنظم را تجربه
کرده بودند، نیروهای سبکبالی بودند که تنها به ادوات سبک مجهز میشدند. با
شروع جنگ گردانهای مستقل منظم تشکیل شد و سپس با گردانهای دیگر ترکیب
شده و تیپهای مستقل را تشکیل دادند. بعد از چندی، با افزایش استعداد
تیپها، لشکرها تشکیل شدند.
در کنار گسترش سازمان، با غنایم بهدست آمده
از دشمن، رستههای توپخانه و زرهی ایجاد شد. در این دوره سپاه یگان زرهی
خود را با تنها تانکی که در عملیات فرماندهی کل قوا به غنیمت گرفت، تأسیس
کرد و این یگان با تنها تانک خود در عملیات ثامنالائمه(ع) شرکت کرد. این
روند به سرعت پیش رفت تا اینکه در عملیات فتحالمبین، تیپهای اصلی سپاه
همچون تیپ 8 نجفاشرف، تیپ 14 امامحسین(ع) و تیپ 25 کربلا هر کدام یک
گردان زرهی در اختیار داشتند.
گسترش سازمان سپاه از زاویه دیگری نیز قابل توجه است. تمایل نیروهای
مردمی به حضور در جنگ ایجاب میکرد تا سازمان مناسبی، جذب و به کارگیری
آنان را عهدهدار شود. مسلماً بافت فرهنگی این سازمان باید با نیروهای
مردمی متناسب باشد. لذا سپاه که برخاسته از انقلاب و بطن مردم بود، مرکز
جذب نیروهای مردمی شد. با روی آوردن مردم به سوی جبههها و سازماندهی آنان
توسط سپاه، سازمان رزم سپاه رو به گسترش گذاشت. با توسعه سازمان سپاه،
امکان بهکارگیری گسترده نیروهای انقلاب فراهم شد و متناسب با گسترش
سازمان، آهنگ رشد نیروهای سپاه رو به فزونی نهاد و از عملیات
ثامنالائمه(ع) تا عملیات بیتالمقدس از 5 هزار به 60 هزار نفر صعود کرد.
طوری که در عملیات ثامنالائمه 16 گردان، در عملیات طریقالقدس 23 گردان،
در عملیات فتحالمبین 100 گردان و در عملیات بیتالمقدس 112 گردان پاسدار و
بسیجی وارد صحنه درگیری شدند.
پیروزی نیروهای ایران در صحنههای نبرد، نه تنها در داخل نتایج مهم و
بازتاب وسیعی داشت و نیز نه تنها جبهه عراق را به شدت متأثر کرد، بلکه در
منطقه خاورمیانه نیز تأثیرات مهمی بر جای گذاشت. غرب که همواره میکوشید
اسرائیل را به عنوان قدرت بلامنازع خاورمیانه معرفی نماید، با پیروزی پیاپی
نیروهای ایران، در مورد ادامه امنیت اسرائیل نگران شد. به عبارت دیگر، کسب
برتری در جنگ نه تنها توازن قدرت را به نفع خودی تغییر داد، بلکه قدرت
اسرائیل را تضعیف کرد. لذا اسرائیل برای جبران، هجوم به لبنان را طراحی کرد
و آن کشور را مورد حمله زمینی قرار داد تا با نمایش قدرت ارتش خود، بازتاب
پیروزی نیروهای ایران را کمرنگ نماید و یکی از نقاط انقلابخیز خاورمیانه
را که تصور میرفت از ایران الگوپذیر باشد، سرکوب کند. در پی این حادثه،
بخشی از نیروهای سپاه به فرماندهی احمد متوسلیان به سـوریه اعزام شدند تا
در صـورت نیـاز آمـاده مقابلـه با ارتــش اسرائیل شوند، لیکن با هدایت امام
و تأکید بر این مسئله که "راه قدس از کربلا میگذرد"، تنبیه م همچنان
در رأس مسائل قرار گرفت و به جز اندکی از پاسداران، بقیه برای اجرای
عملیات رمضان به ایران بازگشتند. در عین حال حضور سپاه در آن منطقه سبب
راهاندازی تشکیلات نظامی حزبالله لبنان شد که نتایج آن بعداً آشکار
گردید.
پشتیبانی دشمن در داخل
حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین خلق که از سه ماهه آخر سال اول جنگ آغاز
شده بود و شهادت و ترور بسیاری از مسئولان و مردم عادی و بیدفاع را در پی
داشت، در سال دوم جنگ با تحرکات وسیع سازمان مجاهدین خلق در 5/7/1360 آغاز
شد. هواپیمای فرماندهان عملیات ثامنالائمه(ع) ساقط شد و رئیس حزب جمهوری
اسلامی خراسان - شهید هاشمی نژاد - نیز به شهادت رسید. سپس، چهار شخصیت
بزرگ (شهیدان مدنی، دستغیب، صدوقی و اشرفی اصفهانی) شهید شدند.
در
این دوران، جو داخل کشور همچنان ناامن بود. سپاه پاسداران ضمن حضور موفق
در صحنههای جنگ، ماموریت مقابله با منافقین و بازگرداندن امنیت به شهرها
را نیز به عهده داشت. در اجرای این مأموریت تشکیلات سازمان مجاهدین خلق
شناسایی و تعداد زیادی از آنها دستگیر شدند.
در بهمن1360 طی یک اقدام بسیار مهم، نیروهای سپاه مرکزیت سازمان مجاهدین
خلق را -که پس از فرار مسعود رجوی به فرانسه، به موسی خیابانی (فرد دوم
سازمان) و اشرف ربیعی (همسر رجوی) واگذار شده بود- منهدم کرد.
بعد از
موسی خیابانی، تقی زرکش ماموریت تشکیلات داخل کشور سازمان مجاهدین خلق را
به عهده گرفت. در فروردین 1361 نیز، در اقدامی مشابه، خانه تیمی مرکزیت
جدید شناسایی شد و طی عملیاتی منهدم گردید. بعد از این حادثه، سازمان
مجاهدین خلق که از امنیت لازم برخوردار نبود، تشکیلات خود را به خارج از
کشور منتقل کرد و تنها تیمهای عملیاتی خود را در کشور باقی گذاشت که آنان
نیز کاری از پیش نبردند و به مرور منهدم و یا متواری گشتند.
مسئله مهم دیگری که در سال دوم به وقوع پیوست حادثه آمل بود. یک گروه
مائوئیستی موسوم به "اتحادیه کمونیستها" به تصور آنکه پایگاه مردمی دارد،
در بهمن 1360 در آمل، خود را "سربداران" خواند و با تعدادی کادر متوهم، یک
درگیری مسلحانه در شهر آمل به راه انداخت. این اقدام به وسیله سپاه و حمایت
مردم به سرعت سرکوب شد.
بخش چهارم: سال سوم جنگ (31/6/1361 ـ 31/6/1362)
تعقیب م
هرچند تا پایان دوره آزادسازی 85% از مناطق تحت اشغال دشمن آزاد شده
بود، لیکن نزدیک به نیمی از مرز مشترک همچون ارتفاعات مهم مرزی قصرشیرین تا
چزابه و نیز طلائیه، کوشک و شلمچه و دو شهر مهران و نفتشهر همچنان در
اشغال دشمن قرار داشت ضمن اینکه قصرشیرین و سومار زیر دید و تیر دشمن بود.
به عبارت دیگر 2500 کیلومترمربع از سرزمین ایران در اشغال دشمن باقی مانده
بود و هیچ تضمینی برای عقبنشینی کامل عراق وجود نداشت. در این حال محافل
ی بینالمللی در مورد اعاده حقوق جمهوری اسلامی هیچ واکنشی نشان
نمیدادند. به این ترتیب ادامه اشغال سرزمینهای اسلامی، ارتش شکست خورده
عراق را در موقعیت برتر نگه میداشت، لذا چارهای جز ادامه جنگ و تعقیب
م نبود. در سال سوم جنگ به موازات تلاش برای آزادسازی شهرهای سومار و
مهران و برخی ارتفاعات مرزی، تعقیب م نیز در دستور کار قوای خودی قرار
داشت.
از نکات مهم سال سوم جنگ، تحول در سازمان رزم سپاه بود. منحنی
جذب نیروهای مردمی، که از عملیات ثامنالائمه(ع) تا عملیات بیتالمقدس رشد
فوقالعادهای را نشان میداد، از عملیات بیتالمقدس تا عملیات رمضان ثابت
ماند. فرماندهان سپاه پاسداران که علت این وضعیت را محدودیت سازمان رزم
خودی میدانستند، درصدد گسترش آن برآمدند. بر همین اساس، بعد از عملیات
رمضان، سازمان رزم سپاه تغییرات کلی یافت. در عملیات والفجر مقدماتی سازمان
رزم جدید به طور کامل وارد صحنه نبرد شد، لیکن عدم موفقیت عملیات، سپاه را
به این نتیجه رساند که رشد کمی سازمان سریعتر از رشد کیفی آن بوده است؛
لذا پس از عملیات مزبور سازمان رزم سپاه مجدداً اصلاح شد.
عدم موفقیت در عملیات رمضان - که با هدف تعقیب م در منطقه شلمچه به
اجرا درآمد - اتحاد نظر مسئولان ی و فرماندهان نظامی کشور در زمینه
ادامة جنگ بعد از عملیات بیتالمقدس را به اختلاف نظر در این باره تبدیل
کرد. از آن پس تمداران تنها با انگیزه کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به
منظور کسب امتیازات ی، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامیها با هدف
کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامه جنگ میاندیشیدند. این مسئله نوعی دوگانگی
به وجود آورد. این دوگانگی از سال سوم جنگ آثار مثبت و منفی خود را نشان
داد. میل به پایان جنگ با کسب یک پیروزی بزرگ، زمینهساز آغاز تلاش
دیپلماتیک در جنگ شد.
این حرکت هرچند محدود بود، ولی در سالهای بعد آثار خود را بر جای
گذاشت. این دیدگاه سبب شده بود که مدت جنگ کوتاه فرض شود؛ لذا از
بهکارگیری کل امکانات کشور برای جنگ صرف نظر میشد و نبردها صرفاً با اتکا
به مقدورات نظامی موجود و استفاده محدود از امکانات دولتی و حمایتهای
مردمی، پشتیبانی میگردید. این در حالی بود که در اردوی دشمن نه تنها
امکانات عراق به طور متمرکز به جنگ اختصاص یافته بود، بلکه حمایت مالی
کشورهای مرتجع عرب نیز سبب تقویت روزافزون ارتش عراق شده بود. به عبارت
دیگر، پس از عملیات بیتالمقدس، عراق جنگ را به عنوان مسئله اصلی خود تلقی
میکرد حال آنکه در اردوی خودی به چشم موقت به آن نگریسته میشد. مضافاً
اینکه استراتژی بزرگ کشور، استراتژی نظامی نبود؛ بلکه صبغه دیپلماسی داشت و
هدایت جنگ با هدف دستیابی به صلحی شرافتمندانه دنبال میشد.
بخش پنجم: سال چهارم جنگ (31/6/1362 ـ 31/6/1363)
تحول غیر آشکار در جنگ
بعد از مسدود شدن راه پیشروی به سوی بصره در عملیات رمضان و نیز
بینتیجه بودن محور انتخاب شده به سمت العماره در عملیات والفجر مقدماتی،
تلاش برای انتخاب زمین مناسب برای عملیات بعدی آغاز شد. حضور در منطقه
عملیاتی والفجر مقدماتی این نتیجه را در پی داشت که طراحان سپاه به اهمیت
منطقه هورالعظیم پی ببرند، لذا پس از این عملیات، شناساییها در هور آغاز
شد. این اقدام که ابتکار جدیدی در جنگ محسوب میشد، میبایست در نهایت
اختفا و پوشش انجام شود. همچنین به موازات شروع شناسایی منطقه، سپاه اولین
گام خود را برای تشکیل سازمان رزم آبی - خاکی برداشت. این اقدام با تشکیل
قرارگاه نوح نبی(ع) شکل گرفت. رعایت مسائل حفاظتی ایجاب میکرد که قرارگاه
مزبور نیز تحت پوشش عمل کند. به این ترتیب فعالیتهای شناسایی، ایجاد
تحولات لازم در سازمان و نیز تهیه تجهیزات آبی - خاکی یک سال به طول
انجامید و در نهایت، عملیات "خیبر" آغاز شد. در این عملیات اگرچه بیش از
40% از اهداف موردنظر تأمین نشد، لیکن این نتیجه بسیار مهم را در پی داشت
که نیروهای خودی قادرند از نقاط پیشبینی نشده، به عمق مواضع دشمن نفوذ
کنند. این مهم حاکی از آن بود که هرگونه برنامهریزی دشمن برای ناکام
گذاردن ایران برای دستیابی به اهدافش در جنگ، نامطمئن خواهد بود. بر این
اساس، میتوان گفت که سال چهارم جنگ، سال تزل اساسی در افکار طراحان
نظامی دشمن است.
از دیگر وقایع مهم این سال، متلاشی شدن حزب توده ایران و انفجار مقر
تفنگداران امریکایی در لبنان بود. دستگیری سران حزب توده ایران - که مورد
حمایت علنی شوروی بودند - در وضعیتی که ایران در جنگ به سر میبرد، حکایت
از قدرت نظام اسلامی و پایبندی آن به ت "نهشرقی، نهغربی" داشت.
مضافاً اینکه با دستگیری فرمانده نیروی دریایی ارتش (ناخدا افضلی) و نیز
فرمانده جبهه میانی نیروی زمینی ارتش (سرهنگ عطاریان) - که هر دو از عناصر
حزب توده بوده و برای شوروی جاسوسی میکردند - تلاش خصمانه ابرقدرت شرق
علیه جمهوری اسلامی نیز بیشتر نمایان شد.
همچنین، انفجار مقر تفنگداران امریکا، فرانسه و اسرائیل در لبنان به دست
جنبش حزبالله لبنان که به خروج نیروهای مزبور از بیروت انجامید، حکایت از
قدرت انقلاب اسلامی در منطقه داشت. اقدام بزرگ حزبالله لبنان در بیرون
راندن نظامیان فرانسوی، آمریکایی و اسرائیلی از بیروت، آثار شکننده عملیات
خیبر بر عراق و حامیانش، اعزام بزرگ نیروهای بسیج در طرح "لبیک یا خمینی" و
انهدام حزب توده در داخل کشور، پیروزی بزرگی بود که واکنش دشمنان جمهوری
اسلامی ایران را در پی داشت.
سفر ریچارد مورفی، معاون وزارت امورخارجه
امریکا به عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس، سکوت مجامع جهانی در مورد
عملیات گسترده شیمیایی ارتش عراق در عملیات خیبر، تشدید تحریمهای اقتصادی
و ممانعت از ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به ایران، تجهیز عراق به
هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی برای حمله به نفتکشهای ایران و جلوگیری
از صدور نفت، از جمله اقدامات دشمنان برای مقابله با ایران اسلامی بود. در
عین حال، سفر نخستوزیر ترکیه (اوزال) به ایران و گشودن باب مذاکره ی،
از اقداماتی بود که برای ایجاد زمینه مناسب جهت برقراری ارتباط با تهران،
در دستور کار غرب قرار داشت.
جنگ نفتکشها که با کمک فرانسه در 1362
آغاز شد، هزینههای سنگین افزایش بیمه نفتکشها و حق سورشارژ کشتیهای
تجاری در بنادر ایران و حملات هوایی عراق به کشتیها و تأسیسات نفتی ایران،
فشار اقتصادی سنگینی را بر ایران تحمیل کرد. اقدام دریایی خودی در این
دوره، طرح ایجاد هدفهای کاذب بود که به این طریق موشکهای اگزوسه فرانسوی
را منحرف سازد و نیز بمباران هوایی برخی کشتیهای بیگانه بود تا عامل
بازدارندهای در برابر اقدامات عراق باشد.
بخش ششم: سال پنجم جنگ (31/6/1363 ـ 31/6/1364)
آغاز اقدامات ی
نتایج عملیاتها در سالهای سوم و چهارم جنگ، این احساس را القا میکرد
که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته است؛ لذا استکبار غرب از یک سو برای فشار
به ایران، به تقویت عراق اهتمام میورزید؛ و از سوی دیگر برای بازگذاردن
راههای بازگشت ایران به اردوگاه غرب، میکوشید به ایران نزدیک شود. در این
راستا، اقداماتی از قبیل انتقال فنآوری پیشرفته نظامی و نحوه تهیه
سلاحهای کشتار جمعی به عراق، سکوت در برابر بمبارانهای شیمیایی و کمک به
آن کشور برای حمله به کشتیهای تجاری و نفتی و تأسیسات صنعتی ایران از یک
سو، و نیز اقداماتی همچون سفر گنشر وزیر خارجه آلمان به تهران به نمایندگی
از 7 کشور صنعتی جهان در سال چهارم جنگ، مؤید این ادعاست.
به موازات اقدامات بلوک غرب، ابرقدرت شرق نیز میکوشید از وضعیت جنگ سود
جوید. شورویها از یک طرف با تقویت ارتش عراق به ویژه نیروی هوایی آن و
ارسال هواپیماهای میگ 25 به عراق، نیروی هوایی عراق را قادر ساختند بالاتر
از سقف بُرد پدافند هوایی ایران، پرواز کرده و به سادگی در آسمان تهران
حضور یابد. در عین حال، آنها به لیبی اجازه دادند، موشکهای دوربرد در
اختیار ایران قرار دهد. به این ترتیب، شوروی میکوشید ابتکار عمل در جنگ را
به دست گیرد.
پس از مخالفت ایران با خواسته روسها مبنی بر عدم حمایت از مجاهدین
افغانی و عدم مصالحه ایران بر سر سرنوشت افغانستان، شورویها علاوه بر عدم
مساعدت در جلوگیری از جنگ شهرها - که عراق با شدت دنبال میکرد - در یک
حرکت مشکوک، لیبی را وادار کردند تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری
در سیستم هدایت موشکهای زمین به زمین اسکاد و موشکهای زمین به هوای سام
2، از ایران خارج کند. با خرابکاری در موشکهای اسکاد، عملاً قدرت مقابله
به مثل ایران از بین میرفت و نیروی خودی نمیتوانست در قبال بمباران
تهران، به بغداد حمله موشکی کند. مضافاً اینکه، با خرابکاری در موشکهای
ضدهوایی سام2، پدافند هوایی تهران تضعیف شد و متقابلاً، قدرت عمل میگهای
25 عراق افزایش یافت.
در این میان، ایران اسلامی نه تنها در برابر بمباران شیمیایی و
بمبارانهای کشتیها کمر خم نکرد، بلکه در جنگ شهرها نیز مقاومت کرده و خلأ
ناشی از عدم حضور کارشناسان لیبیایی را پر نمود و متخصصین جوان و متعهد
سپاه در اوج ناباوری، موشکهای مزبور را بازسازی و راهاندازی کردند.
مقاومت مردم تهران در زیر بمبارانهای هوایی و راهپیمایی بزرگ آنان در
روز جهانی قدس - که با وجود تهدید فرمانده نیروی هوایی عراق به بمباران و
اعمال آن، با شکوه بینظیری به اجرا درآمد - بیثمر بودن فشار دشمن را به
نمایش گذاشت و در نتیجه، حملات هوایی عراق متوقف گردید. تأکید رهبری نظام
به "مقاومت تا آخرین خانه، آخرین نفر و آخرین قطره خون" و تبعیت مردم از
امام خود، حاکی از آن بود که فشار دشمن موثر نیست و ایران تسلیم نخواهد شد.
حتی اقدامات اهرمهای فشار در داخل کشور و مخالفت گروههایی چون نهضت
آزادی با ادامه جنگ نه تنها موثر واقع نشد، بلکه پس از روبهرو شدن با شعار
"جنگ جنگ تا رفع فتنه" - که امام مطرح فرمود - به شکست انجامید.
امام، از سویی مقاومت تا آخرین قطره خون را سرلوحه امور قرار داده بود.
از سوی دیگر جنگ تا رفع فتنه در کل جهان را به عنوان استراتژی نظامی معرفی
کرد. در عین حال، به فرماندهان دستور میداد تا به دشمن فرصت و مجال
بازسازی ندهند. در همین راستا، یگان موشکی سپاه اجازه یافت برای اولین بار،
چند فروند موشک خود را روانه عراق نماید. آنان موشکهای بازسازی شده را
روانه کرکوک و بغداد کردند.
همچنین، حکم امام به سپاه مبنی بر تشکیل سه
نیرو که در روزهای پایانی سال پنجم جنگ صادر شد، نشان میداد که امام برای
جنگهای به مراتب بزرگتر و وسیعتر از جنگ ایران و عراق، نظام را آماده
میکند.
تدابیر و اندیشههای امام، به آسودگی اجرا نمیشد. "جنگ تا آخرین نفر"؛
یا به عبارت دیگر، "نبرد عاشورایی" و نیز "جنگ تا رفع فتنه در جهان"، نه
تنها عناصر و گروههایی همچون نهضت آزادی، در تخریب آن تلاش میکردند، بلکه
بسیاری از عناصر درون نظام نیز تمایلی به این دیدگاه نداشتند و بیش از هر
چیز به پایان آبرومندانه جنگ میاندیشیدند. لذا تدابیر خود، امکانات کشور و
افکار عمومی را در جهت اندیشه امام سوق ندادند، بلکه کسب یک پیروزی نظامی و
پایان ی جنگ، رفتار آنان را شکل میداد. به همین جهت بهرغم زمینههای
آمادگی سپاه برای اجرای مأموریتهای هوایی و دریایی، امکانات لازم برای
گسترش سپاه فراهم نشد. از طرفی قرارگاهها و یگانهای هوایی و دریایی سپاه
که از مدتی قبل بنا به ضرورتهای عملیاتی و خودجوش شکل گرفته بود، با تلاش
سپاه وسعت یافت و نام نیرو بر آنها گذاشته شد.
این وضعیت ناشی از وجود دو نوع نگرش در مورد تهدیدات علیه نظام بود. یک
نگرش که متعلق به امام بود و حتی بنا به ضرورت و اهمیت جنگ، برای انتخاب
رئیس دولت از فرمانده سپاه نظرخواهی میشد تا امکان هماهنگی بیشتر دولت و
جنگ بهوجود آید و نیز متناسب با تهدیدها، تقویت روزافزون سازمان سپاه را
لازم میدید. نگرش دیگر تهدید را کوتاهمدت و گذرا میدید و راهحل درازمدت
را برای پایان جنگ لازم نمیدانست.
در عین حال امام دست آنان را که به راهحل ی معتقد بودند نبست و به
عناصر درون نظام اجازه داد که راهکار ی را به عنوان راه حل مورد نظر
خود تعقیب کنند. در همین راستا بود که سفرهای مهم آقای هاشمی رفسنجانی به
سوریه و سپس به چین و ژاپن انجام شد. سفر به سوریه به آزادی گروگانهای
امریکایی هواپیمای TWA انجامید و سفر به ژاپن نیز با سفر کیسینجر به این
کشور همزمان شد. همچنین قطع بمباران شهرها بار اول با سفر دبیرکل سازمان
ملل متحد به تهران و بار دوم با سفر وزیر خارجه عربستان به تهران همزمان
شد. به هر حال این اقدامات با سفر گنشر به تهران بیارتباط نبود و چه بسا
مقدمات حوادثی بود که بعداً به ماجرای مکفارلین مشهور گشت.
بخش هفتم: سال ششم جنگ (31/6/1364 ـ 31/6/1365)
تغییر توازن به سود ایران
حمایت ی و نظامی جهان از عراق روزبهروز افزایش مییافت. کمکهای
اطلاعاتی امریکا به عراق، تسهیل در انتقال تکنولوژی پیشرفته تسلیحاتی به
این کشور و نیز حمایت مالی و ارسال تجهیزات پیشرفته، ارتش عراق را به رغم
آسیبهای فراوان تقویت کرده بود.
در وضعیتی که توان دشمن فقط از جنبة
پیاده نظام به 550 گردان پیاده میرسید و توان سپاه برای آفند از 80 گردان
نمیکرد، اعتقاد برخی بر این بود که با توان موجود میتوان به یک
عملیات پیروزمندانه دست یافت و جنگ را به پایان رساند. گروهی معتقد بودند
که ضرورت ادامه جنگ غیرقابل انکار است، گرچه با توان موجود میسر نباشد.
مبتنی بر این اعتقاد، امام خمینی در آستانه ششمین سال جنگ، حکم تشکیل سه
نیرو را به سپاه ابلاغ کرد. سپاه که از سال 1362 به فعالیت دریایی پرداخته و
قرارگاهی را به همین منظور تشکیل داده بود و مسئولیت فرماندهی یگان موشکی
کشور را نیز بر عهده داشت، برای اجرای این فرمان آماده بود؛ اما تحقق این
فرمان به زمان و امکانات و نیز پشتیبانی و حمایت مسئولان کشور نیاز داشت.
سپاه برای اجرای عملیات موفق، حداقل به 300 گردان نیاز داشت. ولی کشور
برای تجهیز این تعداد گردان آماده نبود. لذا سپاه بر سر دوراهی اعلام عدم
امکان ادامه جنگ و یا قبول ادامه جنگ با امکانات موجود، راهحل دوم را
پذیرفت و به توان موجود بسنده کرد. تنها راه تقویت سپاه با اعزام بزرگ
نیروهای بسیج تحت عنوان سپاهیان محمد(ص) میسر میشد. به این ترتیب، سپاه
توانست 140 گردان وارد صحنه عملیات والفجر8 کند و طی 75 روز جنگ با ارتش
عراق، منطقه آزاد شده را حفظ نماید. این اولین عملیات بزرگ سپاه بود که
بدون حضور ارتش به اجرا درآمد و پیروزمندانه نیز به پایان رسید.
سال ششم، سال ورود نسبی دولت در جنگ نیز میباشد. تشکیل ستاد پشتیبانی
جنگ با مسئولیت معاون نخستوزیر و به کارگیری برخی وزارتخانهها و
کارخانههای دولتی، نقش جدیدی را در جنگ به دولت بخشیده بود. در عین حال
این اقدام مفید، تمام نیازمندیهای جبهه را برطرف نمیکرد.
اصلی نبودن مسئله جنگ، تأثیرات ناشی از تحریمهای بلندمدت اقتصادی، و
نیز تعهد دولت به عادی نگهداشتن وضعیت زندگی مردم، مانع از نقش تعیین
کننده دولت در جنگ بود. حضور دولت علیرغم مؤثر و مفید بودنش، تحولی در جنگ
ایجاد نکرد. به عبارت دیگر، به آن معنا که دولت در عراق نقش داشت و به
گونهای که در تمام جنگهای مهم روی داده است، هرگز تمام امکانات کشور وارد
جنگ نشد و یا زمینههای لازم برای ورود دولت در جنگ به وجود نیامد.
پیروزی بزرگ والفجر8 که ارتباط عراق با خلیجفارس را تقریباً قطع کرد و
همسایگی ایران با کویت را در پی داشت و طی آن انهدام وسیعی در ا
درباره این سایت